اندیشه های آزاد

در کوچه های ..............

اندیشه های آزاد

در کوچه های ..............

ستاره

نزدیک غروب بود وقتی ازخونه بیرون زد  یکی بهش چشمک زد 

 

ستاره بود سرش رو از  آسمون گرفت ولی دوباره خیره شد و با  

 

خودش  گفت چقدر زیبا آفریده شدی ستاره.... قدر خودتو  میدونی؟!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد