-
من و تو هستیم ما؟
9 شهریور 1394 13:27
طوفانه اومده .... می خواد کاغذ رنگیامو ببره .... کسی نیس جلوش درآد ؟...من و ... تو
-
[ بدون عنوان ]
6 تیر 1394 18:35
یک گرگ .... دو گرگ ..... سه گرگ ....چهار گرگ..... پنج گرگ..... شش گرگ... هفت گرگ ..... هشت گرگ ...... نه گرگ.... .........سی گرگ ............ ..............هشتاد گرگ ...........نودگرگ ...........نودوچهارگرگ .....! دارم میشمرم تا ی وخ خوابم نبره ............. راستی کیه که تو ظلمت شب خواش ببره! نمی دونم شایدم نیما یوشیج...
-
رگبار
17 بهمن 1393 16:50
باز هم رگبار ..... باز هم باران.. .. رگبار تنهایی ... رگبار سکوت .... چه رگبار .. چه تک تیر ... مرا نشانه گرفتی !
-
پست رنگی
7 تیر 1393 14:44
موندم ! تا کی باید بشینیم آزادی رو بهمون هدیه بدن !
-
باهم
23 خرداد 1393 08:09
همه رنگا باهم قاطی شدن دیگه ، مث آب و روغن که نه ، ی چی فراتر از اون ، اگه بسوزیم ت ر و خشک باهم .....
-
یک تخیل
26 مهر 1392 12:00
شکوفه ها در باد سوار بر اسب به دنبال آن شکوفه که باد می برد به پرواز در می آییم ......... .
-
موفقیت
7 مهر 1391 20:19
همیشه به خودم میگم خلاقیت تو خون مه آره تو خون مه کافیه خودمونو باور داشته باشیم شما چی میگین؟
-
ناگفته ها
14 تیر 1391 21:48
بازم حرفای ناگفته ! ......... داره سینه مو جر میده .... از اون حرفایی که میترسم ... از اون حرفایی که باید زد....
-
عادت ها
15 بهمن 1390 07:36
گرم عادت های پست ...!
-
هنر دل بستن
4 دی 1390 07:19
تو که نمی تونی دل ببندی چرا باهاش می خندی؟!!!!!!!!
-
اصلا چه ربطی داره کباب به پنیر؟!
2 آبان 1390 09:11
پنیر رو به سیخ کشیدیم و به جای کباب می خوریم می گن هیچ ایرانی الان گرسنه نمی خوابه شاید اگه خیلی خوشبین باشیم این طور باشه اما چرا بعضی ها پنیر به سیخ می کشن بعضی گوشت تازه کباب می کنن .... ............ تبعیض مشکلیست اساسی!
-
انتقاد از خود
12 مهر 1390 08:59
کدوم آزادی ؟ کدوم اندیشه آزاد ؟ پس چرا اسیر خودت شدی ودم نمی زنی ؟؟ چرا خودتو سانسور می کنی؟ فقط ادعات زیاده ! و اینکه اینا همش توهُمه . خیال باف!
-
به امید اون روز
27 شهریور 1390 19:48
نمیدونم چرا اینقد عاشق زمستونم شاید بخاطر بهار بعدش باشه یه بهار سبز ... سبزٍ سبزِ سبز ... انشاءالله
-
عشق وحشی
23 شهریور 1390 09:29
چون به دریا رفتم عشق وحشی آب در آغوشم کشید و مرا با خود برد
-
سبز بمان
7 شهریور 1390 12:34
یادمون نره که: عشق هم ۲۴ ساعته . به نور و آب و مراقبت نیاز داره
-
نگاه نکن
1 شهریور 1390 16:23
« تو که از کوچه ی معشوقه ما می گذری » لطفا چشماتو درویش کن
-
گوشواره های زمان
6 مرداد 1390 09:43
ب ا گوشواره های زمان چقدر شکسته شدی؟ کاش میشد در بیاوری شان...........
-
هم دردی!
2 مرداد 1390 10:43
روانپزشک گفت : دو قطبی! گفتم: خطرناکه؟ گفت : نه من خودم سه قطبم مثبت منفی خنثی گفتم : امیدوار شدم!
-
دار
1 مرداد 1390 11:49
سکوت تلخت را به دار می آویزم تا دیگر نتوانی حرف نزنی
-
خواب و بیدار
1 مرداد 1390 11:31
مدتیه شب کارم برام شبا خورشید طلوع میکنه روزا ماه!
-
در برابر باد
30 تیر 1390 11:46
همیشه در برابر باد مقاوم باش و گرنه همه چیزت رو دیکتاتور گونه ازت میگیره!
-
طبل تو خالی
22 تیر 1390 09:36
وقتی می کوبیدم پرده اش پاره شد دوختمش ولی دیگه بوم بوم قبلی رو نداشت بام بام بود!
-
[ بدون عنوان ]
20 تیر 1390 20:10
شعر یه تجربه تلخ یا شیرینه که بعدش میاد تو ذهن !
-
تف!
19 تیر 1390 10:40
آواز خوان بودم و می رفتم کسی تف انداخت ! نگاه کردم کسی نبود تف ها بیشتر شد ! آسمان بود تراویدن آغاز کرده بود تراوش جای زخم ابر بود تراوش بیشتر شد و من همچو موشی آبکشیده در چنگال طبیعت گرفتار!
-
آخر بازی آدما
12 تیر 1390 20:17
آخر بازی آدما همینه خاک شدن بعدش در افلاک شدن !
-
عطر تن
31 خرداد 1390 11:19
تو پیاده رو یه گوشه ایستاد خسته بود از بس کار کرده بود تواین گرما چشاش سیاهی رفت نزدیک بود همونجا ولو شه بیفته که ناگهان اون از اونجا رد شد عطر تن اون موقع رد شدن به مشامش خورد یهو حالش خوب شد انگار یه لیوان آب خنک رو صورتش پاشیده باشن از جا پرید به اطراف نگاه کرد یه کس اون دور دورا داشت میرفت دوید بهش نرسید .... از...
-
شراب تلخ
28 خرداد 1390 10:13
شرابی تلخ می خواهم که مردافکن بود زورش که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شرو شورش «خواجه حافظ شیرازی» واقعا یکدم آسایش از دنیا و بدبختی هاش آرزوی آدمای قانع است چه با شراب تلخ و چه تلخ تر از اون فقط یکدم آسایش
-
آزاد اندیشان دیکتاتور منش
27 خرداد 1390 08:27
پدر سیگارشو روشن کرد یه پک بهش زد وگفت: پسرم تازگی ها فهمیدم که آزادی بیان و آزاداندیشی چقدر خوبه خوب تو هم آزادی اندیشه ها تو با من بگو و تمرین آزادی کن! پسر: قربون بابای آزاد اندیشم برم بابا یادته به خاطر اون سیگاری که کشیدنم منو زدی خواسم بگم از لج تو روزی یه دونه کشیدم تا حالا پدر اخم هاش تو هم رفت و گفت : خفه شو...
-
ستاره
24 خرداد 1390 12:46
نزدیک غروب بود وقتی ازخونه بیرون زد یکی بهش چشمک زد ستاره بود سرش رو از آسمون گرفت ولی دوباره خیره شد و با خودش گفت چقدر زیبا آفریده شدی ستاره.... قدر خودتو میدونی؟!
-
فروید
21 خرداد 1390 08:50
سرکوبی دردناک است و زخم هایی بر روان می زند که درمانش دشوار است..فروید منبع: جمله از فروید روانکاو و روانشناس / برگرفته ازسایت http://www.moj61.blogfa.com