فوکو، قدرت و مقاومت


اگر همه چیز آلوده به قدرت است، نقد چگونه ممکن است؟

همانطور که "گفتمان" محور اندیشه فوکو را به خود اختصاص داده است، "قدرت" و "مقاومت" دو واژه کلیدی و جدایی ناپذیر گفتمان هستند. در واقع سکسوالیته، دانش، قدرت،نقد و حتی سلطه، همه چیز در میان گفتمان شکل می گیرد و معنا دار می شود اما صحیح تر آن است که به جای گفتمان از گفتمان ها یاد کنیم. مثلا دگرجنس خواهی مجموعه ای از ساختارهای گفتمانی است که سوژه ها با آن ها وارد کنش و واکنش می شوند، برخی عناصر را رد می کنند و برخی دیگر را می پذیرند. این گفتمان ها به کشاکش با گفتمان های دیگر بر می خیزند، تغییراتی را در آنها ایجاد می کنند و نهایتا فضای مقاومت و خودباوری را برای افراد فراهم می کنند. به این ترتیب، گفتمان دیگر مجموعه ای بسته و ثابت نیست بلکه چیزی گشوده به تفاسیر مختلف است و در پی آن گشوده به مقاومت و  نقد، حتی اگر آن گفتمان در اوج قدرت باشد.

 اما فوکو در بند این نیست که کدام گفتمان بازنمایی حقیقی یا درست واقعیت است (میلز، ١٣٨٨، ٢۹) بلکه مسئله او ساز و کاری است که یکی بدل می شود به گفتمان مسلط .. در حالی که با دیگری از روی سوء ظن برخورد می شود و چه به صورت حقیقی و چه به صورت استعاری در حواشی جامعه جای داده می شود. (همان، ٢٩)

فوکو تعریف متفاوتی، در زمینه  اصطلاح قدرت ارایه می دهد. او به شدت مخالف آن چیزی است که خود " فرضیه سرکوب" می نامد که ] بر اساس آن[ قدرت صرفا یعنی بازداشتن افراد از به سامان رساندن آرزوهاشان و محدود کردن آزادی انسانها..یعنی قدرت در کنار محدود کردن رفتارها، شکل های ممکن رفتار را تولید می کند. (همان، ٣٠) فوکو می گوید که مقاومت پیشاپیش در دل مفهوم قدرت مستتر است: چنانکه اون می گوید»هر جا قدرت هست، مقاومت نیز هست «. این مفهوم بسیار جذابی است، چون از نظر فوکو هیچ رابطه قدرتی نیست که صرفا استوار بر سلطه مطلق باشد. آنچه ازین رابطه جدایی ناپذیر است همان نیرویی است که با آن به چالش بر می خیزد یا آن را به زیر می کشد. (همان، ٥٦) فوکو با تفکیک بین قدرت و سلطه به دنبال رویه هایی است که مجال می دهند بازی قدرت با حداقل سلطه انجام شود. (فوکو، اندیشمندی انتقادی، ٢٣٧) همچنین مسئله مهم از نظر فوکو پرداختن به نحوه چانه زنی در روابط قدرت است. او بر این گمان نیست که در یک رابطه نهادی شده طرف قوی در واقع از قدرت بلامنازع برخوردار است. (میلز، ٥٣)

حال اگر باز گردیم به پرسش ابتدای متن،  باید بگوییم که خواست فوکو این است که ما نباید قدرت را به عنوان یک نظام سرکوبگر به حساب آوریم که از طریق نهادها و حکومت ها به سرکوب انسانها می پردازد، بلکه حتی مقاومت جایگاه قوی تر و غالب تری نسبت به قدرت دارد. افراد زیادی در زمینه اندیشه فوکو در باب قدرت و روابط پیچیده مقاومت کار کرده اند. یکی از این افراد جیمز اسکات است که در کتاب "سلطه گری و شگردهای مقاومت" به این موضوع پرداخته است. اسکات اشاره می کند که اگر روابط قدرتمند و بی قدرت را همچون ارباب و بنده در نظر آوریم، این دو شگردهایی برای ادامه رابطه و در عین حال عدم انفعال در رابطه در پیش می گیرند. مثلا شخص بی قدرت در حضور همتایانش به تمسخر قدرت مند می پردازد و از طرف دیگر شخص قدرتمند برای همتایان خود از سختی های حفظ سلطه بر بی قدرتان و دشواری های حفظ کردن ظاهر پولادینش باب سخن سر می دهد. بنابراین اسکات به مفهوم "نسخه های پنهان" اشاره می کند که در واقع هر یک از طرفین این نسخه را در غیاب طرف مقابل و در نزد همتایان خود بروز می دهد. (میلز، ١٣٨٩، ٧١) پس آلودگی به قدرت نمی تواند تعبیر مناسبی باشد وقتی که فوکو خود، به این موضوع اشاره می کند که قدرتی که از آن یاد می کند نه صرفا از جنس سلطه که حتی گاها مولد نیز هست و در عین حال، همواره فرصت مقاومت را برای افراد فراهم می کند.

 

منابع:

فوکو، اندیشمندی انتقادی، عبدالرحمن عالم- حمید یحیوی، فصلنامه سیاست، دوره ٣٩، شماره ٢،ص ٢٣١-٢٥٧

سارا میلز، گفتمان، ترجمه فتاح محمدی، ١٣٨٨، نشر هزاره سوم

سارا میلز، میشل فوکو، ترجمه داریوش نوری، ١٣٨٩، نشر مرکز


کتاب "مورچه اي سياه در كاخ سفيد" از مرتضی شاهین نیا


" مورچه اي سياه در كاخ سفيد "
کتاب دوست خوبم مرتضی شاهین نیا که خوانش آن را به همه دوستان پیشنهاد می کنم.
شعر خوب غنیمتی است، مثلِ خودِ مرتضی، خنده هاش و طنز دوست داشتنیش میان این جدال گریزناپذیر لعنتی


هر آدم با یک مورچه به دنیا می¬آید
من: مورچه¬ی کارگر
پدر: مورچه¬ی کارگر
خواهر: مورچه¬ی کارگر
مورچه¬ی مادر، فقط مورچه¬ی کارگر می¬زاید.

"مرتضی شاهین نیا"




نشانه، دستمایه تفکر انتقادی


زمانی که جامعه شناسی در شرف پیدایش بود (لحظه تاسیس)ساختار گرایی مبنایی برای جامعه شناسی شد. شگفت آن که این روزها بنیان کار نظریه پردازانی را شکل می دهد که  پایه های  جامعه شناسی را سست می کند. چگونه چنین چیزی ممکن است؟

برای پاسخ گفتن به این سوال، قبل از هر چیز لازم است مروری داشته باشم به تاریخ ساختارگرایی از زمان پیدایی آن، تاثیراتی که سوسور و اشتروس بر آن گذاردند و سپس تغییراتی که توسط بارت در ساختارگرایی ایجاد شد.

پیدایش ساختارگرایی را نمی توان صرفا نتیجه فعالیتهای زبان شناختی سوسور دانست چرا که قبل از سوسور، مفاهیم و درونمایه های ساختارگرایانه در آرای اندیشمندانی همچون مارکس، دورکیم و پاره تو.. به چشم می خورد اما سوسور به طور خاص به ساختارگرایی چهارچوبی نظری بخشید و نظریات پراکنده پیشین را در قالب قواعدی مدون ارایه کرد و به بیانی دیگر رابطه تنگاتنگی میان قواعد زبان و قواعد اجتماعی قایل شد.

اصل اساسی سوسور، اشاره به "ماهیت اختیاری نشانه" بود.  پیوند بین دال و مدلول ]یا صورت و معنی[ اختیاری است. و چون منظور من از نشانه، کلی است که از به هم پیوستن دال و مدلول حاصل می شود، می توان به سادگی بگویم: نشانه زبانی اختیاری است. (سوسور.١۸٢) این رابطه قراردادی اجتماعی و تاریخی  است و از پیش نمی توان مدلول خاصی را به دال خاصی پیوند داد. کار مهم دیگری که سوسور در زبان شناسی انجام داد تمایز قایل شدن میان زبان، گفتمان و گفتار بود و دقیقا از همین جاست که اسطوره جایگاهی خاص می یابد. اسطوره نوعی گفتار است. (بارت.۸٦) اسطوره همان پیام است و بی جهت نیست که از نظر بارت همه چیزها در زمانه ما می تواند به اسطوره یعنی رساننده پیام مبدل شود (اباذری.١۳۸)

در اسطوره باز هم همان الگوی سه وجهی را می یابیم، دال و مدلول و نشانه. اما اسطوره در این معنا نظامی خاص است که از زنجیره نشانه شناسانه ای ساخته شده است که قبل از آن وجود داشته است. ]اسطوره[نظام نشانه شناسانه مرتبه دوم است. آنچه در نظام اول نشانه است (به عبارت دیگر پیوند دهنده تام مفهوم و تصویر) در نظام بعدی به دالی صرف مبدل می شود. (بارت.٩١)

برای پژوهنده اسطوره شناس در ابتدا شرایط متناقضی وجود دارد چرا که از یک سو به نظر می رسد با اسطوره هر چیزی ممکن است و از سویی دیگر شباهت شگفت انگیزی میان اساطیر نقاط مختلف وجود دارد. نکته اینجاست که این تناقض بسیار شبیه به تناقضات موجود در زبان بود و زبان شناسی در واقع پس از فایق آمدن بر همین تناقضات بود که به علم مبدل شد. زبان شناسان دریافتند که این ترکیب آواها – و نه خود آواها- است که داده های معنا دار را به وجود می آورد. (اشتروس.۳)

بنابر توضیحات داده شده زبان شناسی مختصاتی را به جهان اجتماعی (در اینجا به طور خاص توجه و پژوهش در اسطوره) افزود که برتر از سطح معمول زبان بود. زبان شناسی و مطالعه اسطوره به این شکل، امر فرهنگی و امر نشانه ای را جایگزین امر اجتماعی کرد که تا آن زمان اندیشه غالب نزد اندیشمندان اجتماعی بود. امر نشانه و زبان شناسی سوسوری و سپس بارت، با ذات گرایی موجود در اکثر رویکردهای اجتماعی و به طور خاص، ساختارگرایی تعارض داشت. معنا و امر نشانه به عنوان موضوعی برای تفکر انتقادی، جامعه شناسی را در موقعیتی سخت قرار داد و می توان گفت ازین طریق باعث تزلزل در مفاهیم بنیادین جامعه شناختی شد.

منابع:

اباذری، یوسف(1380)، اسطوره در زمان حاضر، ارغنون، شماره 18

رولان بارت و اسطوره و مطالعات فرهنگی، یوسف اباذری (1380)، ارغنون، شماره 18

از مدرنیسم تا پست مدرنیسم، لارنس کهون، عبدالکریم رشیدیان، 1381، نشر نی

بررسی ساختاری اسطوره، کلود لوی اشتروس، بهار مختاریان و فضل الله پاکزاد، ارغنون شماره 4

چرخش زبانی



به طور کلی چرخش زبانی اشاره به تغییراتی دارد که در طول دوره ای طولانی تا به امروز، در برداشت انسان از زبان روی داده است (برداشتی تاریخی مبتنی بر تفکرات متافیزیکی و مادی گرایانه) که منجر به اگاهی در نقش زبان و تاثیر گذاری آن، بر زندگی روزمره ما  به گونه ای دیگر شد. ریشه این مفهوم به اندیشه ویتگنشتاین باز می گردد. توجه و تمرکز وی در آثار اولیه اش بیشتر بر سر موضوع "معنا" در زبان بود اما در آثار بعدی، نظریه تصویری معنا، جای خود را به تصور کاربردی یا ابزاری معنا می دهد. پیشنهاد او این است که واژه ها را ابزار و جملات را وسایل تلقی کنیم. (براین مگی،۵۴٠)

ویتگنشتاین در جایی دیگر می گوید: "اگر حقیقتا می خواهید معنای واژه ای را بفهمید، دنبال تعریفی که در فرهنگ لغات آمده نروید؛ ببینید چگونه عملا از آن واژه در زمینه خاصی از گفتار که فعلا مورد نظر است استفاده می شود."(همان، ص۵۴۵)

تغیرات در حیطه معنا، زبان و متن را در آثار متفکران پسا ساختار گرا همچون فوکو، بارت، دریدا، و فمینیست هایی همچون ایری گاری، کریستوا و.. می توان مشاهده کرد. در این بین  البته از تاثیر کارهای هیدگر و سوسور نباید غافل ماند. از نظر هیدگر هیچ ماده ای به طور جداگانه، به خودی خود دارای معنا نیست بلکه با حضور در شبکه زبان معنا می یابد. در اندیشه متافیزیکی فرض بر آن بوده که جهت حرکت استفهام از اشیاء و محیط به انسان بوده اما هیدگر معتقد به خلاف این است.

شخص دیگری که تاثیرات شگرفی بر بازاندیشی ما  از مفهوم زبان گذارده، فردینان دوسوسور می باشد. از مهمترین تاثیرات وی تمایز قایل شدن میان "زبان" و "گفتار" است که وی به ترتیب این دو را "لانگ" و "پارول" نامید. دیگر اینکه وی نشان داد که هر زبانی را باید به عنوان نظامی در نظر آورد و اجزای هر زبان در نسبت به هم تعریف می شوند و نه به طور مطلق و مستقل از هم که این موضوع منجر به حکم کلی او شد مبنی بر اینکه :" زبان صورت است نه ماده"

پس از سوسور، دریدا فیلسوف ساختارشکن الجزایری را می توان نام برد که در زمینه معنا، زبان و متن تئوری هایی ارایه کرده است. وی تاثیر زیادی در شکل گیری تعریف جدیدی از زبان در اندیشه پست مدرن داشته است.

یان کرایب در کتاب نظریه اجتماعی مدرن می گوید: فلسفه معاصر دچار یک چرخش زبانی شده است و بر بازی های زبانی، کنش های کلامی، تفسیر هرمنوتیکی، تحلیل متنی و زبان شناختی تاکید دارد. تاکید بر زبان بیانگر مرکزیت زدایی از سوژه است. "خود" بیش ازین دیگر از زبان برای بیان خویش استفاده نمی کند؛ بلکه این زبان است که از طریق شخص صحبت می کند. "خود"ِ فردی به عنوان  واسطه ای برای فرهنگ و زبان در می آید.( یان کرایب،ص٦٦) و در جایی دیگر اضافه می کند: "پست مدرن پیوند نزدیکی با "چرخش زبانی" در فلسفه دارد، یعنی با این اجماع در حال گسترش که عقاید را نمی توان جدا از نظام زبانی ای که آنها را تولید می کند درک نمود." (همان،ص۸۹)

در نهایت باید به هرمنوتیک هم اشاره ای کنیم که به جرات می توان گفت دانشی عمیق در زمینه فهم اثر، روشمند کردن درک ما از متون و از میان برداشتن "نیت مولف" می باشد که این تحول بزرگ نتیجه کارهای افرادی چون دیلتای، گادامر، هیدگر و نیچه می باشد.

 

منابع:

یان کرایب (۱٣٩١)، نظریه های اجتماعی مدرن، عباس مخبر، نشر آگه

پست مدرنیته و پست مدرنیسم (١٣٧۹)، حسینعلی نوذری، انتشارات نقش جهان

براین مگی (١٣۸٥)، فلاسفه بزرگ آشنایی با فلسفه غرب، عزت الله فولادوند، خوارزمی

مجله ادب پژوهی، شماره ۹، مقاله چرخش زبان شناختی، دکتر منصور هاشمی، پاییز ۱۳۸۸

بوردیو و نقد به..

پرسشی که در این مبحث پیش رو داریم این است که "چرا  بوردیو را نظریه پردازی انتقادی می دانند؟" برای پاسخ گفتن به این سوال، ناچاریم از روزنه نقدهایی که او به حیطه های مختلف جامعه شناختی و آرای صاحبنظران مختلف، وارد کرده داخل شویم .

بوردیو نظریه پرداز پر کار فرانسوی است که همچون آنتونی گیدنز در جهت تلفیق دو سنت و رویکرد کلاسیک در جامعه شناسی – کنش و ساختار- برآمده است، اگر چه لازم به ذکر است که تلاش آن ها در جهت ارایه رویکردی تلفیقی، تفاوت هایی با هم دارد.  بوردیو در کتاب "نظریه کنش" می گوید که الگویش در "تمایز" تلاشی است برای مخالفت با خوانشی "ذات گرا" و اشاره می کند که قرائت "ذات گرا" و به روایت خام گرایانه، واقع گرا، قرائتی است که هر عملی را به خودی خود، و برای خود مورد ملاحظه قرار می دهد بدون در نظر گرفتن رفتارهای قابل جایگزین، و تطابق بین جایگاه اجتماعی و سلیقه ها و رفتارها به شکلی بسیار مکانیکی.  برای شناخت اندیشه بوردیو، لازم است با کلمات و مفاهیم کلیدی وی آشنایی کاملی داشته باشیم. مفاهیمی همچون، میدان، ریختار (habitus)  یا عادت واره و سرمایه . تاثیر این سه مفهوم بر هم، کنش انسانی را شکل می دهد که از نظر بوردیو، کنش های ما، رابطه ای گنگ و دو پهلو یا ناخودآگاه است بین ریختار و میدان که سرمایه های ما نقش به سزایی در این بین بازی می کند. آنچه به طور کلی، باعث نزاع می شود دسترسی به سرمایه در میدان است که سرمایه را می توان به چهار مقوله تفکیک کرد: سرمایه اقتصادی، اجتماعی، نمادین و فرهنگی

بوردیو اساسا  ضد دوگانه انگاری (antidualistic)  است و همین موضوع محور نقدهایش به دوگانگی های رایج همچون کنش- ساختار ، سوژه – ابژه و ابعاد مادی- نمادی زندگی است. بوردیو در روش هم از ترکیبی از روش های نظری، روش شناختی و رشته ای سود می جوید که بسیاری از آنها متعلق به جریانات فکری متضاد و ناسازگار تلقی می شوند. وی اگر چه در نقد به سلطه، از نگاه مارکس استفاده می کند اما نقدش حتی متوجه خود مارکس هم می شود، ازین جهت که معتقد است مارکس توجه بیش از حدی به زمینه اقتصاد دارد و از توجه به میدان ها، خرده میدان ها، سلطه نمادین و روابط معنا غافل است.  وی منتقد قالب های رسمی قدرت و تبعیض و سیاست های حامی آنهاست و نقد تندش همواره متوجه مفاهیمی چون فرهنگ و عقلانیت است.

در آخر بیراه نرفته ایم اگر اشاره ای کنیم به کتاب "سلطه مردانه" و نقش و تاثیری که این سلطه، به زعم بوردیو، در شکل گیری شخصیت زنانه دارد. در این کتاب بوردیو بیش از هر جایی از خشونت نمادین و رابطه تنگاتنگ آن با سرمایه نمادین یاد می کند. وی می گوید، چه کسی که اعمال سلطه می کند، و چه کسی که مورد سلطه قرار گرفته، ناخودآگاه، سلطه در آنها درونی شده و به صورت خودکار، آن را در زندگی روزمره به کار می برند و در انتخاب های آنها تولید و بازتولید می شود.  بوردیو در ادامه به معنای سمبولیک بودن خشونت اشاره می کند که اگر سمبولیک را در مقابل واقعی و حقیقی بینگاریم، می توان گفت با خشونتی روبرو هستیم صرفا معنوی بدون آثار واقعی.  می توان میدانی را تصور کرد، میدانی سراسر نابرابری با دسترسی بی نهایت نابرابر به سرمایه ها در این میدان (البته بهتر است به جای میدان از میدان نام ببریم)، تا جایی که حتی حالت های اجتماعی شدن بدن، اندام ها، لغات و حتی اشیاء، در تقابلی مردانه- زنانه قرار می گیرد. بوردیو می افزاید که حتی در جایی که همگان فکر می کنند زنان از معیارهای سنتی پیروی نمی کنند و به اصطلاح زندگی آزادی دارند، کاملا تابع نظر مردان بوده و به بازتولید این نابرابری و سلطه کمک می کنند و به عنوان مثال به صنعت پورنوگرافی یا تبلیغات در همه جای دنیا اشاره می کند.

 منابع:

ریچارد جنکینز (1385) پی یر بوردیو، حسن چاوشیان، لیلا جوافشانی، تهران" نشر نی

پی یر بوردیو (1389) تمایز، ترجمه حسن چاوشیان، تهران: انتشارات ثالث

مایکل گرنفل (1389) مفاهیم کلیدی بوردیو، ترجمه محمد مهدی لبیبی، تهران: نشر افکار

پی یر بوردیو (1390) نظریه کنش، ترجمه مرتضی مردیها، تهران:  انتشارات نقش و نگار

پی یر بوردیو، سلطه مردانه، رحیم هاشمی

راب استونز  (1388) متفکران بزرگ جامعه شناسی، ترجمه مهرداد میردامادی، تهران: نشر مرکز

عاملیت و ساختار از دیدگاه گیدنز


علی رغم آثار بسیاری که از گیدنز به جا مانده، به طور قطع می توان نظریات او را در دو زمینه – نظریه ساختاربندی و مدرنیته- حایز اهمیت دانست.

در نظریه ساختاربندی، گیدنز از آرای جامعه شناسان و اندیشمندان دیگر مکاتب سود جسته است، به طور مثال توجه ویژه او به نظریه کنش پارسونز که نظریه ای خرد است، کارکردگرایی، مسئله زمان برگرفته از اندیشه هیدگر، گارفینگل و روش شناسی مردم نگر، فروید در رابطه با نهاد-خود و خود برتر، پدیدارشناسی و..

تعبیر مناسبی است اگر بگوییم گیدنز، نظریه ساختاربندی خود را از دل دو نظریه کارکردگرایی و کنش بیرون کشیده است. تقابل ساختار- کنش و به عبارتی دیگر، سوژه-ابژه، در نظریه ساختار بندی، از دو سیر افراطی در دو نظریه یاد شده دور می شود و به رابطه ای دو سویه منجر می شود.در عین حال گیدنز تقسیم بندی نظریات به دو دسته خرد و کلان را رد می کند و معتقد است که نظریه های کلان بر "شناخته های اجتماعی" و نظریه های خرد بر "شناسا" تاکید می کنند در حالی که وی نظریه ساخت بندی را با هر دو نوع نظریه مغایر می داند و معتقد به دیالکتیک میان فعالیت ها و شرایط در زمان و مکان است. بنابر آنچه گفته شد ساختاربندی، نظریه ای است که رابطه دو گانه ساختار و کنش را دو وجهی می شمارد: یک چیز یا یک موضوع مورد مطالعه، با دو وجه موجود

طبقه بندی انواع جوامع از نظر گیدنز:

این طبقه بندی بر اساس شعاع عمل جوامع در زمان و مکان و نحوه پیوند دادن زمان و مکان، تعریف شده است. جوامع از نظر وی سه دسته است:

١ - جوامع عشایری

٢ - جوامع دارای تقسیم طبقاتی

٣ - جوامع طبقاتی

اگر چه گیدنز معتقد است انواع جوامع در کنار یگدیگر وجود دارند و به هیچ وجه اینگونه نیست که به شکلی اجتناب ناپذیر، یکی به دیگری تبدیل شود، اما به توالی های تغییر در جامعه باور دارد. ناگفته نماند که گیدنز علی رغم اصرارش برای پرهیز از پذیرش دیدگاه تکاملی، طبقه بندی اش، تا حدی یک دیدگاه تکاملی است.

پیامدهای مدرنیت

گیدنز در این کتاب، مدرنیته را گریز ناپذیر می داند و بر بی همتا بودن دنیای مدرن پافشاری می کند و تفاوت های آن را با گذشته یاد می کند. از نظر او، ریشه این تفاوت ها، فرایند "از جا کندگی" است که شامل نوعی تخلیه زمان و مکان می باشد. وی در تکوین مدرنیت از  "نظام های مجرد" یاد می کند ،مثال آن می تواند نشانه های نمادین – مثلا پول- باشد، که مبادله را مستقل از زمان و مکان ممکن می سازد. و همچنین "نظام های تخصصی" که به وابسته بودن ما به حرفه ای ها اشاره می کند.

 

منابع:

کرایب یان، نظریه اجتماعی مدرن: از پارسونز تا هابرماس، صص ١٤١- ١٥٩ 

گیدنز، آنتونی، مسایل محوری در نظریه اجتماعی، ترجمه محمد رضایی، تهران: انتشارات سعاد، ۱۳۸۴، صص ١٠١- ۵۹

The Man Who Wasn't There


  

باید هر چیزی که میدونی رو به طور علمی آزمایش کنی

که چطوری سیاره دور خورشید می چرخه

که لکه های خورشید از چی تشکیل شدن

برای چی آب از سوراخ بیرون میاد...

خوب، تو باید بهش نگاه کنی

ولی گاهی وقتا بهش نگاه می کنی

و نگاهت اون رو عوض می کنه

تو نمی تونی بفهمی که واقعا چه اتفاقی افتاده

و یا ممکنه چه اتفاقی بیوفته

اگه به نقطه نظر لعنتی خودت توجه نکنی

خب پس دیگه "چه اتفاقی افتاده" نداریم

نگاه به هر چیزی

اونو تغییرش میده

بهش میگن اصل عدم قطعیت

البته یه کم نامعقول به نظر میرسه ولی حتی انیشتین که چیزی بارش بود هم اینو میگه

علم

ادراک

واقعیت

تردید

شک معقول

من میگم گاهی وقتا هر چی بیشتر نگاه می کنی

چیز کمتری متوجه میشی

این یه حقیقته، یه حقیقت ثابت شده

توی یه راه فقط یه حقیقت وجود داره..

برگرفته از فیلم The Man Who Wasn't There

و باز شعری از شاعری که دوستش دارم!!

       

از شیشه ی مشروب خالی توی یخچالم

از من که دارد می رود از حال ِ تو، حالم!

از کوه استفراغ!! روی دفتری کاهی

از زنگ های بی جوابی که نمی خواهی

از زندگی که در نگاهم مردگی دارد

معشوقه ی بدبخت تو افسردگی دارد!

از قرص ها که خودکشی را یاد می گیرند

از سوسک ها که از تنم ایراد می گیرند!

از نصفه های تیغ در حمّام ِ غمگینم

می بینمت! امّا فقط کابوس می بینم

بر روی دُور ِ تند... نُه سال ِ تمامی که...

از خواب هایت/ می پرم از پشت بامی که...

از دست ِ تو دیوانه ام بی حدّ و اندازه

از دست ِ تو در گردن ِ معشوقه ای تازه

از سر زدن به خانه ام مابین ِ کردن هات!!

از گوشی ِ اِشغال ِ تو، از چهره ی تنهات

می بینم و کنج خودم سردرد می گیرم

رگ می زنم... هی می زنم... امّا نمی میرم

رگ می زنم از درد که دیوانه ام کرده

پاشیده خون مانند تو در اوّلین پرده

پاشیده خون از گریه ات بعد از هماغوشی

از اسم من، تنها، میان اوّلین گوشی

از اسم من که در تنت تا آخر ِ خط رفت

از اسم من که عاقبت یک روز یادت رفت

از فکر تو، از گرمی خون، خوب می خوابم!

تو نیستی! با شیشه ی مشروب می خوابم!!

بالا می آرم از تو و از کلّه ی پوکم

از اینکه به هر چیز ِ تو بدجور مشکوکم

از قصّه ی بی مزّه ی وصل و جدایی ها!

روی کتت در جستجوی موطلایی ها

باید بخندم پیش تو بغض ِ صدایم را

بیرون بریزم مثل هر شب قرص هایم را

باید ببخشی که بدم، خیلی «غلط» دارم!

با هر که بودی، باش! خیلی دوستت دارم

من را ببخش امشب اگر چشمم سیاهی رفت

تا صبح پیشم باش! تا صبحی که خواهی رفت...

بگذار تا مویی بماند از تو بر تختم

با هر که بودی، باش! من با درد، خوشبختم!

ممنون از «مهدی موسوی» گرامی

خدایی که فرناز کشید!!



خدایی که فرناز کشید!!

در توضیح این نقاشی لازمه که بگم اونی که بالای ابراست، خداست!!

از فرناز پرسیدم چرا فک کردی خدا اون شکلیه؟ گفت: چون هر کی میمیره میره پیش خدا - خانوم معلممون گفته - پس خدا باید بال داشته باشه که بتونه اونجا باشه..

غزل پست مدرن: مهدی موسوی


سید مهدی موسوی (متولد ۱۳۵۵ در تهران -) از دیدگاه بعضی از منتقدین، بنیانگزار غزل پست مدرن و جنبش شاعران پیرو پست مدرنیسم در ایران است.

مطرح‌ترین کتاب او «فرشته‌ها خودکشی کردند» می‌باشد که به‌صورت زیرزمینی در سال ۱۳۸۱ به چاپ رسیده و نایاب می‌باشد. نسخهٔ الکترونیکی آن در اکثر سایت‌های دانلود کتاب موجود است.

 

شعری از او:

دیوار مست و پنجره مست و اتاق مست!

این چندمین شب است که خوابم نبرده است

رؤیای »تو«   مقابل »من « گیج و خط خطی

در جیغ جیغ گردش خفّاش های پست

رؤیای»من«  مقابل» تو«تو که نیستی!-

]دکتر بلند شد... و مرا روی تخت بست[

دارم یواش واش... که از هوش می رَ... رَ...

پیچیده توی جمجمه ام هی صدای دست

هی دست، دست می کنی و من که مرده ام

مردی که نیست خسته شده از هرآنچه هست!

یا علم یا که عقل... و یا یک خدای خوب...

-» باید چه کار کرد تو را هیچ چی پرست؟!«

من از...کمک!... همیشه... کمک!... خسته تر... کمک!!

]مامان یواش آمد و پهلوی من نشست[

» - با احتیاط حمل شود که ﺷﻜﺴﺘﻧﻴ ... «

یکهو جیرینگ! بغض کسی در گلو شکست!

منبع:کتاب پرنده کوچولو، نه پرنده بود نه کوچولو

 

آدرس سایت دانلود کتاب پرنده کوچولو، نه پرنده بود نه کوچولو ---

http://samuelkaboli.com/home/?page_id=115

 

 

در کشور من از مانکن ها می ترسند!!


 

ایران: صورت مانکن ها زیر روسری



 

افغانستان: زن افغان پشت برقه


جدیدا خبرهایی از این جا و آنجا شنیدیم مبنی بر اینکه قرار شده مانکن های بدون سینه پشت ویترین ها گذاشته بشه. باور نکردیم تا به چشم خودمان دیدیم.. مانکن هایی که به خاطر حفظ ارزشها و جلوگیری از خطرات اخلاقی مردان کشورم، جملگی به سرطان سینه مبتلا شده اند!! احساس ترس می کنم که در کشوری زندگی می کنم که علیرغم اینهمه افکار سنتی و مذهبی پراکنده در رسانه و کوچه و بازار و تزریق این افکار و ایدئولوژی ها به فضای شخصی خانواده ها، باز از یک مانکن می ترسد..به همین سادگی، ما از یک مانکن می ترسیم..لااقل آن برقه ها یه سوراخایی واسه نفس کشیدن داشت. الگوی پوشش ما این مانکن های قنداق شده و سرطانی است؟!




تفکیک جنسیتی به دلیل روحیات متفاوت کودکان است!!!!!!!!!


من تسلیمم ولی خدایی این چی میگه؟!!

متن مصاحبه را به همراه لینکش گذاشتم..بدون شرح



لاله افتخاری گفت: روحیات متفاوت دخترها و پسرها دلیل تفکیک جنسیتی در دوران پیش دبستانی است.

لاله افتخاری نماینده مجلس و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در گفت و گو با خبرنگار دنیای صنعت درباره برنامه تفکیک جنسیتی در دانشگاه های سراسر کشور بیان کرد: تفکیک جنسیتی مصوب شورای انقلاب فرهنگی در دهه 60 بوده است و در تمام این سال ها اجرا شده است.

او افزود : این تفکیک مسئله تازه ای نیست. قبلا ردیف های نشستن پسرها و دخترها از هم جدا شده بود. و حالا با توجه به پیشرفت هایی که در زمینه تامین کلاس و استاد حاصل شده است کلاس ها از هم جدا می شوند. همچنین سلف غذاخوری(در دانشگاه های که تفکیک نشده بود) و محل مطالعه کتاب در کتابخانه ها تفکیک می شود.

افتخاری در پاسخ به این سوال که امام خمینی(ره) بنا به گفته خویشاوندان نزدیکشان با تفکیک جنسیتی در دانشگاه مخالف بودند، بیان کرد: کسانی که این حرف را می زنند برداشت مناسبی از صحبت های ایشان نداشتند. امام با دیوارکشیدن در دانشگاه مخالف بودند اما با جدا کردن کلاس ها مخالف نبودند منتهی در آن زمان شرایط برای جدایی کلاس ها مهیا نبود.

این نماینده در پاسخ به این سوال که برخی معتقدند تفکیک جنسیتی سبب عدم شناخت مناسب زن و مرد از هم می شود گفت: دانشگاه تنها محل تحصیل است نه شناخت پیدا کردن از روحیات همدیگر. او تاکید کرد:با توجه به آمار بیشتر ازدواج های دانشجویی منجر به طلاق شده است. این ازدواج ها تنها باعث افت تحصیلی و مشروطی  دانشجویان شده است.

افتخاری تصریح کرد: جوانان تنها باید از طریق خانواده ازدواج کنند چرا که بزرگترها با توجه به تجربیاتی که دارند احساسی عمل نمی کنند. جوانان باید به خانواده اعتماد بیشتری داشته باشند و اجازه دهند همسرگزینی از طریق خانواده اتفاق بیافتد. او ادامه داد: ازدواج های سنتی از دوام بیشتری برخوردار است .

افتخاری همچنین به خبرنگار دنیای صنعت درباره تفکیک جنسیتی در پیش دبستانی گفت: من با این تفکیک موافقم چرا که روحیات دخترها با پسرها متفاوت است و باید از هم جدا شوند تا مشکلی برای آن ها پیش نیاید. او تصریح کرد:دخترها عروسک بازی را دوست دارند و پسرها ماشین بازی را اگر به پسرها عروسک بدهید با آن بازی نمی کنند به خاطر این روحیه متفاوت تفکیک جنسیتی در دوره پیش دبستانی لازم است.

خبرنگار دنیای صنعت از این نماینده پرسید روان شناسان متاثر از مکتب یونگ معتقدند که تفاوت هایی که بین دخترها و پسرها وجود دارد اگر در کودکی این بچه ها باهم بازی کنند می توانددر بزگسالی کمرنگ تر شود و جامعه به تعادل برسد. این روان شناسان می گویند بسیاری از مشکلاتی که در زندگی زوج ها مشاهده می شود ناشی از عدم شناخت مناسب از روحیات،نیازها و خواست های زن و مرد از هم است که باید از کودکی زمینه شناخت صحیح این دو را از هم بیشتر کرد . حالا اگر کودکان را از هم جدا کنیم با توجه به این که سن پیش دبستانی هم کمتر از سن  بلوغ شرعی است می تواند زمینه های شناخت درست پسربچه ها و دختر بچه ها را ازببین ببرد و در آینده جامعه را با مشکل مواجه کند که این عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در پاسخ به این سوال گفت: روان شناسی غربی بر پایه سکولاریسم بنا شده است و با آمیزه های اسلامی و فطری متفاوت است. ما که نمی توانیم فطرت انسان ها را عوض کنیم . زن ها و مردها تفاوت های فطرتی دارند. تفاوتی که از همان بچگی مشهود است پس باید این کودکان را از هم جدا کنیم تا دچار مشکلات روحی نشوند.

 منبع:

http://www.donyayesanat.com/4936-fa.html

خلاصه ای از آغاز مطالبات زنان در ایران؛ از آغاز تا افول


در مراحل اولیه انقلاب مشروطه در اوخر دهه ١٢٧٠ و اویل دهه ١٢٨٠ زنان فعال غالبا متاثر از رهبران مذهبی بودند. «شورش نان» نمونه ای از آن بود. تعداد زیادی از زنان به واسطه حمایت از روحانیت، برای شرکت در تظاهرات یا سر دادن شعارهای ملی – یا هر رفتار دیگری که غیر «زنانه» تلقی می شد- احساس آزادی می کردند. بعدها به ویژه پس از سال ١٢٨٥ حرکت زنان محسوس تر و مستقل تر شد. زنان انجمن ها و«دوره های»خاص خود را بر پا کردند.

زنان از طریق انجمن ها و سازمان های مخفی، فعالیت های قهر آمیز و غیر قهر آمیزی را علیه قدرت های خارجی و در حمایت از انقلاب مشروطه سازمان دادند.

شواهدی وجود دارد که نشان می دهد گروه های زنان در ایران در سال ١٢٩٠ با مبارزان مدافع حق رای زنان در انگلیس تماس گرفته و خواهان اعمال نفوذ سیاسی دولت آن ها شده بودند. اما آنها پاسخ داده بودند که از هیچ امتیاز سیاسی در کشورشان برخوردار نیستند و قدرت لازم را برای حمایت از حرکت مردم ایران ندارند.

بنابراین شواهد روشن است که زنان در انقلاب مشروطیت فعالانه شرکت داشتند و با تشویق روحانیت علیه قدرتهای خارجی به مبارزه برخاستند. بعدها به ویژه پس از سال ١٢٨٥آنان توانستند سازمان های خاص خود را شکل دهند و مستقل تر عمل کنند. اما آنان بخشی از یک جنبش بزرگ ملی بودند که در سطح کشور فعالیت می کرد. در حقیقت، جنبش ملی زنان یک ((خرده جنبش)) بود که با جنبش عمومی همکاری می کرد و هدف اش استقلال ایران و اجرای قانون اساسی بود.

ملی گرایی، زنان را از محیط خانگی شان بیرون کشید و برای نخستین بار زنان یاد گرفتند که در امور خارج از خانه و مسایل غیر سنتی و غیر مرسوم شرکت کنند.

تنها عده معدودی از زنان مشروطه خواه،رطرفدار حقوق زنان بودند و نه همه کسانی که از مشروطه و استقلال ملی حمایت می کردند. شواهدی وجود دارد که نشان می دهد زنان ایرانی شرکت کننده در مراحل نخست جنبش زنان یا از فعالان مشروطه خواه و جنبش ملی دهه ١٢٨٠ بودند یا از کسانی بودند که خانواده شان (غالبا پدرانشان) از زمره روشنفکران ملی گرا محسوب می شدند. برای نمونه صدیقه دولت آبادی نخستین مدیر مسئول نشریه ای زنانه، یعنی زبان زنان، خود یکی از اعضای بنیان گذار «انجمن مخدرات وطن» بود که از سال ١٢٩٠تاسیس شد. بانو امیر صحی ماه سلطان یکی دیگر از فعالان به ویژه در عرصه سوادآموزی زنان نیز از اعضای انجمن مخدرات وطن بود. همچنین محترم اسکندری، سازمان دهنده اصلی جمعیت نسوان وطنخواه، در خانواده ای مشروطه طلب بزرگ شده بود.

به طور کلی می توان آغاز مطالبات زنان را از سال ۱۲۸۹ (یعنی زمانی که اولین گاهنامه زنان منتشر شد) دانست و در دهه ۱۳۰۰ به اوج خود رسید و در دهه ۱۳۱۰ به افول گرایید. انحلال آخرین سازمان مستقل زنان در سال ١٣١١ نشانه پایان حیات جنبش زنان ایران بود..

به نقل از کتاب: جنبش حقوق زنان در ایران، الیز ساناساریان، ترجمه نوشین احمدی


شهرزاد نیوز: پس از 9 سال هنوز از بیمه زنان خانه دار خبری نیست!!

آیا باید به این خبرهای به ظاهر طرفدار حقوق زنان تن داد و از آنها حمایت کرد یا مشکل را ریشه ای تر بررسی کرد؟!

تا کی ادعا کنیم زنان در جایگاه فرودست قرار دارند( با توجه به اینکه یکی از دلایل عقب ماندن زنان، مسئله اقتصادی و وابستگی زنان به مردان است و به عهده گرفتن کارهایی همچون خانه داری که فرصت اندیشیدن و استقلال را خارج از چهارچوب های تعیین شده، از زنان می گیرد و زن را به شی ای برای حفاظت از خانواده تبدیل کرده است) و از سوی دیگر زن خانه دار را به رسمیت بشناسیم و در پایایی و بازتولید این نقش جنسیتی جامعه مردسالار بکوشیم؟!!


منبع خبر:

http://www.shahrzadnews.org/index.php?page=1&newsitemId=6525


تیتر


زن با سکه به شیشه زد. مرد چاق گوشی را به فحش کشیده بود. کنار کیوسک زانو زد و غوزک پایش را مالید. با میخِ کفِ کفش بازی کرد. سکه را روی میخ گذاشت و فشار داد. نشد. چادر سرخورد و از روی شانه افتاد.

زن، زیر پای مردی که دست می‌کشید روی آلتش، لخت زانو زده بود، بی‌چادر، بی‌کفش..

میل‌ها تکیه داده بهم افتاده بود زمین.

زنی آویزان از شانه‌هایش..

ادامه نوشته

نظرسنجی: رابطه جنسی و طلاق


می خواستم مطلبی درباره رابطه جنسی در چهارچوب خانواده بنویسم اما منصرف شدم و تصمیم گرفتم پیش فرض ها را کنار بگذارم و از دیگران بخواهم در این بحث و گفتگو شرکت کنند تا شاید در نتیجه این همفکری و تبادل آرا به نتایج بهتری برسیم.

حال سوال این است:

همانطور که می دانید بر اساس آمار ارایه شده، بیش از 50درصد طلاق ها در ایران، در نتیجه نارضایتی از رابطه جنسی در بین زوجین صورت می گیرد..

آیا به نظر شما، رابطه جنسی میان زن و شوهر نسبت به قبل تغییری کرده است؟ آیا زوجین از رابطه جنسی با همسرشان رضایت دارند؟ اگر ندارند دلایل این نارضایتی از نظر شما چیست؟ چه مسایلی زمینه ساز این نارضایتی و تغییرات شده است؟

متذکر می شوم که این پست یک نظر سنجی ساده است و از همه دوستان می خواهم نظرات خود را مطرح کنند و مسلما نتایج به دست آمده قرار نیست تعمیم داده شود و فقط برای ارتقاء دانسته های شخصی است..

تفاوت های مغز زنان و مردان!!!

امروز در روزنامه ابتکار و چند جای دیگر به تیتر تامل برانگیزی برخوردم: تفاوت های مغز زنان و مردان


خبر با جملات زیر شروع شده بود:

سالیان سال تصور می شد که تفاوت مغزی زنان و مردان در اثر هورمون های جنسی تستوسترون (مردانه) و استروژن (زنانه) است. ولی اکنون دریافته اند که بین چهار لوب مغز زنان و مردان از نظر عملکرد، تولید مواد شیمیایی و اندازه، تفاوت هایی وجود دارد.

اما اشاره نمی شود که این تفاوت ها، در یافته های جدید در نتیجه تاثیر چه عامل یا عواملی است. یکی از دلایلی که با برخی مسایل علمی به خصوص علم پزشکی و روانشناسی مشکل دارم این است از نظر من علم را در مکان و زمان خاصی مورد تحقیق و بررسی قرار می دهد. مثلا گفته می شود زنان اینطورند و مردان آنطور.. این یعنی اینکه زنان در این زمان و مکان اینگونه هستند و درباره اینکه هر یک از دو جنس می تواند طور دیگری باشد تحقیقی به عمل نمی آید و حرفی زده نمی شود. گویا زمان و مکان حاضر به تمامی همه آن چیزی است که داریم و توان داشتن داریم و انگار هیچ گونه تغییری ممکن نیست. شناخت موقعیت اکنون و توانایی بشر با توجه به رشد و تربیتی که داشته خوب و لازم است اما آیا لازم نیست علومی همچون پزشکی و روانشناسی گامی فراتر نهد و انسان را فراتر از مرزهای اکنون مورد تحلیل قرار دهد. انسانهایی که اگر طور دیگری تربیت شوند به حتم طور دیگری خواهند بود.

آیا دلیل رشد بخش های خاصی از مغز زنان و مردان و در پی آن به وجود آمدن و ظاهر شدن عملکردهایی ویژه و متفاوت، نمی تواند به دلیل تربیت و به کارگیری متفاوتی از بخش های مختلف مغز و اندام های زیستی  دو جنس باشد؟!


منبع خبر:

http://www.ebtekarnews.com

http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1920859

سیصد گل سرخ


سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی

ما را ز سر بریده می ترسانی

ما گر زسر بریده می ترسیدیم

در محفل عاشقان نمی رقصیدیم

                                  ...

                                  در محفل عاشقان خوشا رقصیدن

                                  دامن زبساط عافیت برچیدن

                                  در دست سر بریدهٔ خود بردن

                                  در یک یک کوچه کوچه‌ها گردیدن

                                                                    ...


شعر این ترانه را، شاعری به نام «محمّد اصفهانی»، با الهام از شعر یک ترانهٔ عصر مشروطیت و با تکرار شاه بیت آن ترانهٔ قدیمی به عنوان ترجیع بند ترانهٔ جدید سروده است.

منبع: ویکیپدیا


"افزایش اخبار مربوط به کودک آزاري به دليل افزايش گزارش دهي و توجه عمومي است يا افزايش موارد كودك آزاری در جامعه؟"


امروز در روزنامه اعتماد مطلبی به چاپ رسید تحت عنوان:

"لايحه حمايت از حقوق كودك 3 سال در دولت معطل مانده است"

سعید مدنی، پژوهشگر مسایل اجتماعی در زمینه کودک آزاری، لایحه حمایت از کودکانی که مورد آزار قرار می گیرند و عوامل سبب ساز این مسئله صحبت کرده است. مطلب را می توانید در لینک زیر بخوانید:

http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2316397

آقای مدنی، ناظرزاده، باقر شاملو و.. نکات جالبی را بیان کردند که تکرار و توجه و تاکید بر آنها خالی از فایده نیست. وجود متغیرهایی همچون فقر خانوار، بالا رفتن سن سرپرست خانواده، کودکان خانواده های زن سرپرست و تعداد زیاد فرزندان، رابطه نزدیکی با میزان خشونت کودکان دارد..

    "در اين نشست همچنين طهماسبي، مديركل تدوين لوايح قوه قضاييه با اشاره به لايحه حمايت از حقوق كودكان مي گويد: " اين لايحه در 54 ماده با همكاري سازمان حمايت از حقوق كودكان يونيسف تهيه و به دولت ارسال شده و اين لايحه پيشنهادي در حالي سه سال در دولت مانده و به مجلس ارسال نشده است كه دولت مكلف است لايحه را ظرف مدت سه ماه به مجلس ارسال كند."در اين لايحه كودكان از چهار بعد كودكان معارض قانون، كودكان در معرض بزه، كودكان بزه ديده و كودكان شاهد بزه مورد توجه و حمايت قرار گرفته اند. به گفته طهماسبي در لايحه دولت مكلف شده دفتري براي پيگيري حقوق كودكان در سازمان ها، دستگاه ها و وزارتخانه هاي مختلفي چون آموزش و پرورش، وزارت بهداشت، سازمان زندان ها و نيروي انتظامي ايجاد كند.."

در این مطلب ذکر نشده که این حمایت چگونه و از طریق ارایه چه راهکارهایی انجام خواهد گرفت و آیا تصویب همچین لایحه ای فقط در حد حرف و ژست های حقوق بشری خواهد بود و یا اینکه کودکان آسیب دیده، از این پس، تحت حمایت این لایحه احساس امنیت خواهند کرد. آیا در صورت مشاهده خشونت، کودکان از خانواده ها جدا می شوند؟ آیا والدین جریمه و مجازات شده و سپس کودکان به آن ها تحویل داده می شود؟ آیا حضور ماموران قانونی و مشاوران به طور مستمر در این خانواده ها به چشم خواهد خورد و یا این کودکان بعد از مدتی به حال خود رها می شوند؟! و هزاران مورد دیگر..

در ادامه مطلب باقر شاملو، عضو هيات علمي دانشگاه تهران به ضعف های این لایحه پرداخت:

"لايحه حمايت از حقوق كودكان تشكيلات موازي را ايجاد كرده و حمايت از حقوق اطفال در آن فقط بر يك رويكرد قضايي متمركز شده است در حالي كه بايد وظيفه بيشتر بر عهده نهادهايي باشد كه ديد احساسي و فرهنگي دارند. همچنين در اين لايحه جايگاه مددكاران و روانشناسان نيز بسيار ضعيف است و يك راي قاضي بايد مقابل دو راي مددكار و روانشناس باشد."


باشد که این لایحه با 54 ماده خود، در مدت مانده تصویب شود.. به گفته کارشناسان:

اگر اين لايحه اصلاح و تصويب شده بود امروز كمتر شاهد آزار كودكاني چون هانيه، پارسا و باربد بوديم..


هر چند که در اگر نتوان نشست اما خوشبینانه انتظار می کشیم و امید داریم..




حذف زنانگی در سینمای ایران


مهسا صارمی - همواره مسائلی مانند بکارت، عادت ماهانه، نیازهای جنسی، خواسته‌های زنانه، تخیل، شخصیت و هویت مستقل یک زن از سینمای ایران حذف شده است.
سانسور، عاملی برای مقابله با ظهور هستی زنانه، عمق زندگی و زن در سینما،همواره وجود داشته است. زن در سینما تنها نمادی از وجود یک شخص است..


منبع:

http://www.radiozamaneh.com
ادامه نوشته

تاکسی بانوان دربست


تاکسی بانوان دربست

یاسمین حشدری


جداسازی جنسی در مکان ها و موقعیت های عمومی – که در نهایت به تبعیض جنسیتی می انجامد– بیانگر تلاشی است برای نهادینه کردن وجوه جنسیتی در هر یک از افراد جامعه. در این بین، هر گونه اعتراض یا عدم اعتقاد به این چارچوب جنسیتی، با سرکوب از جانب اجتماعی مواجه می شود که حالا بار سنگین حاکمیت را به دوش می کشد..


منبع:

http://fairfamilylaw.name/spip.php?article3523


ادامه نوشته

بخشی از داستان ویران


همه چیز را باید ویران کرد، همه آن لحظه ها و تو را که از قاب پنجره به پرچین آن حیات درندشت نگاه  می کنی. و سعید سپهر را که در کنارت نشسته است و اسبی که به افرا بسته شده و سر به سوی آسمان شیهه می کشد و کبوترانی که روی پرچین بال بال می زنند. باید آسمان و آن اسب و شیهه ها و کبوترها و بال بالهایشان را ویران کرد. حتی لبخندی را که من بر لبهایت نوشته ام و رق شادی را که من در چشمانت نوشته ام را، هر چند که آن لبخند و برق شادی در صورتت غایب بودند. پیکرهایی را که در برابرتان پیچ و تاب می خورند را باید ویران کرد و صدای سازها را.

زن ها به سعید سپهر می گفتند تور صورت توبا را کنار بزن. تو در گوش سعید سپهر می گفتی به حرفشان گوش نکن. ولی سعید سپهر تور صورتت را کنار زد و من شکل لبهایت را نوشتم. هر چند که بر بوسه غبار نشسته و دهان تو پر از شوری خاک می شود و تو برای آن زنها فاتحه می خوانی و می دانی که آنها حالا دیگر هفت کفن پوسانده اند. باید آن لبها را ویران کرد. باید همه چیز را ویران کرد. باید همه چیز را ویران کرد. باید شکل پیکرت را ویران کرد، فارغ از داستانی که بود، تو در شکلی که نوشته بودمت پیر می شدی، باید در شکلی دیگر و در داستانی دیگر می نوشتمت، هر چند که نیاز به ویرانی همه چیز نیست. مکان ها همیشه شکل معین دارند و تو با هر شکلی که نوشته شوی، زیر آسمانی مثل همین آسمان آبی خواهی بود..


از مجموعه کتاب ویران (ابوتراب خسروی)

زندان..!!


به راستی


  زندان کدام سوی میله هاست ؟..


"چه گوارا "

مانی

 

از کدامین ستاره بر زمین افتادیم تا در اینجا یکدیگر راملاقات کنیم؟ (نیچه)

به مانی پسرک نازنینم..


چیه نمیشه آدم واسه گربه نازش که دو روزه به دنیا اومده یه مطلب تو وبلاگش بذاره؟!!!!!!

اروس و تمدن


اروس و تمدن پرسشگری فلسفی در فروید
هربرت مارکوزه
امیرهوشنگ افتخاری‌راد
 

امیر احمدی آریان: بحث بر سر نحوه‌ی ادامه‌ی راه پرماجرا و پرپیچ‌وخمی که زیگموند فروید به روی دانش بشری گشود، چه بسا از بحث پیرامون خود فروید نیز داغ‌تر است. این امر از پیامدهای طبیعی کار هر فیلسوف بزرگی است، چنان که ادامه‌ی مارکس و ادامه‌ی هگل نیز از خودشان بحث‌برانگیزتر بوده‌اند. فروید گستره‌ای تماماً نو به روی بشر گشود، و حق دارد که از کشف ناخودآگاه به‌عنوان سومین شوک بزرگ تاریخ بشریت، پس از گالیله و داروین، یاد می‌کند.


کار فروید را در مسیرهای متفاوت ادامه داده‌اند: یونگ، فروم، آدلر، لاکان، و ده‌ها روان‌کاو و متفکر بزرگ دیگر، هر یک به نوعی وارث هگل و ادامه‌دهنده‌ی بخشی از سنت عظیمی هستند که او بنیان نهاده است. در این میان، جایگاه هربرت مارکوزه منحصربه‌فرد و تا حدی استثنایی است، او مهم‌ترین چهره‌ی فلسفی معاصر است که تلاش کرد پیوندی خلاق و بارآور میان فرویدیسم و مارکسیسم برقرار کند و به‌سوی نوعی سیاست رهایی‌بخش حرکت کرد که برآمده از این پیوند است. این دغدغه‌ی همیشگی مارکوزه تا آخر عمرش باقی ماند، و تعلق خاطر او به این تلفیق را کمابیش در اغلب آثارش می‌توان ردیابی کرد. اما مهم‌ترین دستاورد مارکوزه در این راه، بی‌شک کتاب «اروس و تمدن» است. در این کتاب است که مارکوزه استادانه قرائتی سیاسی از فروید به دست می‌دهد و او را بیشتر به‌عنوان فیلسوف می‌خواند تا روان‌کاو. کار مارکوزه استوار است بر متن‌های غیرفنی فروید، متن‌هایی که فروید براساس دغدغه‌های شخصی‌اش نگاشت و بیشتر به‌عنوان کار روشنفکری او اهمیت دارد تا کار تخصصی‌اش. مارکوزه از خلال قرائت خلاق متونی چون «ناخرسندی‌های تمدن» و «توتم و تابو» و نظایر آن، می‌کوشد فروید فیلسوف را برجسته کند.

اما شاید جنجالی‌ترین بخش این کتاب خلاق مؤخره‌ی آن است، که در حقیقت حکم تسویه‌حساب مارکوزه با سایر فرویدی‌ها را دارد. انتقاد تندوتیز مارکوزه از یونگ و فروم به‌عنوان دو ادامه‌دهنده‌ی اصلی راه فروید، و دفاع از آرای خود فروید در برابر تحلیل‌های این دو، مؤخره‌ای بسیار خواندنی برای کتاب فراهم آورده است

منبع: نشر چشمه

امید که فرصتی دست دهد تا مطلبی به تفصیل در مورد این کتاب بنویسم..


زیبایی از هنر تا سود جویی


زیبایی از هنر تا سود جویی

زیبایی عبارت از صفت و خاصیتی است که چون در شیئی وجود داشته باشد آن را پسند خاطر و مطبوع طبع بیننده آن قرار می دهد. اصولا و از حیث مبدا، یک شیء از جهت آن که زیباست جلب نظر بیننده را نمیکند؛  بلکه چون بیننده را خوش می آید، آن را زیبا می نامد. هر چیز که سبب ارضای میل و رغبتی از انسان شود، زیبا جلوه می کند..

ادامه نوشته

خانه داری و از خود بیگانگی زنان

خانه داری و از خود بیگانگی زنان


میل دارم مقاله ام را با جمله ای از هیتلر آغاز کنم: جای زنان در رختخواب، آشپزخانه و کلیساست..

 

برای درک مساله تقسیم کار در درون خانواده نه تنها باید ببینیم چه کسی کدام کار را انجام می دهد بلکه باید توجه کنیم که مسئولیت تضمین انجام هر کار خاصی با چه کسی است، و سپس گریبان نگرشی را بگیریم که این تقسیم کار میان ( مرد نان آور) و ( زن تیماردار) را عادلانه می داند. بخشی از بی عدالتی و عدم توازن به این بر می گردد که شمار زنانی که افزون بر اشتغال در بیرون از خانه همچنان خانه داری و آشپزی و بچه داری را بر عهده دارند روز به روز بیشتر می شود، و بخش دیگر به این سبب است که کارهای خانگی زنان نسبت به کار مزدی مردان به مراتب ساعات کار بیشتری را طلب می کند. فمنیستها اغلب این نکات را خاطر نشان می کنند که به طور کلی مسئولیت کارهای ضروری تکراری که باید به طور منظم انجام شود با زنان است، در حالی که مردان کارهایی را انجام می دهند که به خلاقیت نیاز دارد و می توان سر فرصت به آنها پرداخت. این تقسیم کار اغلب وابسته به آن است که قابلیت طبیعی زن و مرد را چه بدانند. می گویند زنان به طور طبیعی می توانند به خوبی از عهده کارهایی مثل نظافت، خیاطی، ظرفشویی، خرید روزانه، شستشو، بچه داری و آشپزی برآیند.


ادامه نوشته

"صفات زنانه"  رذیلت یا فضیلت   

"صفات زنانه"

رذیلت یا فضیلت

 

آنچه در زیر می آید، در مورد فرهنگ مردسالار  است و تاثیر آن بر صفات زنان و البته صرفا جوامع اسلامی را در بر نمیگیرد. شاید در کشورهای اسلامی این تبعیض پشتوانه دینی پیدا داشته و در کشورهای دیگر این موضوع پشتوانه های دیگری همچون حمایت نظام های سرمایه داری و منافع قشر فرادست جامعه را با خود دارد.  فرصتی دست داده شد تا نگاهی هر چند کوتاه داشته باشم به شرایط  زنانه در ایران با محوریت صفاتی که به او نسبت می دهند و یا از او انتظار دارند..



ادامه نوشته

در رابطه با مصاحبه شادی صدر با برنامه پارازیت در شبکه بی بی سی


متن زیر در رابطه با مصاحبه ای است که برنامه پارازیت با خانوم شادی صدر، فمینیست و فعال حقوق زنان ، به مناسبت 8مارس، روز جهانی زن انجام داده است. در این مصاحبه سوال هایی با محوریت وضعیت زنان در ایران و مقایسه آن با کشورهای اروپایی، نابرابری های جنسیتی، تبعیض، تعریف فمینیسم، تنفر از مردان و به چالش کشیدن مفهوم غیرت در مرد ایرانی، از خانم صدر پرسیده شد.

انتقاداتی به این گفت و گو وارد است که نمی توان ساده از کنارش گذشت و نادیده اش گرفت.

ادامه نوشته

داستان/روی پله های سنگی..

 

شال گردنش را باز کرد و انداخت روی میز. گالن نفت را گذاشت کنار اتاق و از پشت تکیه داد به دیوار سرد و زل زد به آتش بخاری.کلی با خودش کلنجار رفت. حتما اشتباهی شده بود. احساس لرز کرد. پتوی چهل تکه ای دور خودش پیچید و روی صندلی چوبی کنار بخاری نشست. سرش را بین دستهایش گرفت. چشمان ملیحه با آن کشیدگی خاص که او را از دختران گیلانی متمایز می کرد، چشمانی که او را از همه زن ها، از همه آن ها که مرد می شناختشان، همه آن ها که دیده بودتشان و شاید می دید..آن چشم ها لحظه ای رهایش نمی کرد. گرمای بخاری که به پایش می خورد، مثل آن بود که ملیحه گوشه ای نشسته و به او زل زده باشد..

ادامه نوشته